اولین قدم.... به سوی هدف (مدرسه)
رایين جان! امروز من و تو دست در دست هم? با هم مسيري رو قدم زنان رفتيم كه سالهاست دغدغه ذهن من شده بود. امروز مسير زندگي ما عوض شد سالها بود به اين روز فكر ميكردم، به اينكه رديف چندم ميشيني، به اينكه اگر تشنه شدي به خانم معلم ميگي يا نه به اينكه اگر يهو تو كلاس گرسنه شدي اجازه داري لقمههاي نون و پنيرت رو در مياري بخوري يا نه و خیلی چیزای دیگه ... رایين جان سالهاست به اين فكر ميكنم كه آيا خانم معلم آنقدر مهربان خواهد بود كه تو صبحها به ذوق ديدنش سريع از خواب بلند شي يا نه؟ اما رایين جان فندوق من، عشق من، بهانههاي بودن من، اين را بدان كه زمين گرد است و من اعتقاد دارم هر انرژي به ديگرا...
نویسنده :
رایین ♥
13:15